قطره قطره با فراقت سیراب شدم
واین گُل ها که با اشک هایم سیراب شدن
با فکره تو و به یاده تو زیستن ؟
و هر شب قبل خواب برایت گریستن ؟
اشک هایم خشک شد ز دوریه تو
قلبم شکست ز صبوریه تو
غروری که له شد زیره پایه تو
یک مرد بی غرور و غصه داره تو
این عشقه تو قلبم را مست کرد
این دیوانه را آنچه که هست کرد
و صبوریه این روز هایم
و قلبو صدای سوزناکم
و تجسم رویای تو با من
دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم
پ ن :این شعرو گفتم قبل خواب از خودم ول کنم بعد برم بخوابم . واسه همین قمپز شبانگاهی نامیدمش خخخخخخ ..
دوم :ادامه مطلب صرفا برای نظر های شما خوبان هست . سوم: خودم میدونم صفره نمره مطالبم شما لهم نکنید خخخخخخ